زخم های فرمانده گردان «میثم تمار» در «پروانه ای که نخل شد»عباس هر روز چشم که باز می کرد، پیراهن سیاهش را می پوشید و به سمت خانه پیچک می رفت. پنچشنبه روز اربعین حسینی، پیکر پیچک را از پزشکی قانونی تحویل گرفتند و با آمبولانس برای وداع به خانه آوردند. - زخم های فرمانده گردان میثم تمار در پروانه ای که نخل شد عباس هر روز چشم که باز می کرد، پیراهن سیاهش را می پوشید و به سمت خانه پیچک می رفت. پنچشنبه روز اربعین حسینی، پیکر پیچک را از پزشکی قانونی تحویل گرفتند و با آمبولانس برای وداع به خانه آوردند. به گزارش ایسنا، در بخشی از کتاب پروانه ای که نخل شد می خوانیم: کار عباس هر روز همین بود. چشم که باز می کرد، پیراهن سیاهش را می پوشید و به سمت خانه پیچک می رفت. پنچشنبه روز اربعین حسینی، پیکر پیچک را از پزشکی قانونی تحویل گرفتند و با آمبولانس برای وداع به خانه آوردند. پیکر غلامعلی پیچک روی شانه های دوستانش تا مسجد محله رفت و از آنجا هم با آمبولانس تا بهشت زهرا. عباس روضه اربعین امسال را کنار مزار پیچک گوش داد. باد سردی می وزید و غبار خاک نم خورده را در هوا می چرخاند. جمعیت کیپ هم ایستاده بودند. صدای بلند یاحسین مردم با عطر گلاب در هم می پیچید. بچه های گردان9 کمتر با هم حرف می زدند و فقط با چشم های اشکی و قرمزشان درددل می کردند تا غصه هایشان سبک شود. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |