مهربانی از جنس داش مشتی ها/ خوی مهربانی داش مشتی ها در خویخبرگزاری فارس_خوی؛ کتایون حمیدی: داداش من را بفرست به دورترین نقطه، همان روستایی که راهش بند است و امکان تردد تقریبا غیرممکن. اینها را مرد میانسالی با ریش سفیدِ بلند و سربند سیاه و سفید روی سر می گوید. به صورت گروهی آمده اند، جمع شان جمع است و همگی از یک جنس داش مشتی . چندین آفرود سوار که هر چه با خود آوردند را دست به دست کرده و بدون فوت وقت تقسیم کار می کنند. اهل مصاحبه نیستند و البته وقتی هم برای این کار ندارند! از بس سرشان شلوغ است و فقط می خواهند سریع تر آبی شوند روی غم آتش زلزله زدگان. بلافاصله مناطق صعب العبور را احصا می کنند تا بار و بندیل خود را جمع کرده و راهی شوند. سه اتومبیل به روستای وار، چهار اتومبیل به روستای گریس و صوفی کند و مابقی هم به همین منوال به روستاهای دیگر که آن طرف کوه ها و در مسیری غرق تا زانو در برف که رفتن به آنجا سخت است. از سرِ کنجکاوی گوشه ای ایستاده و به صحبت های رد و بدل شده مابین شان گوش می دهم؛ می شنوم از اینکه بی تابند تا زودتر برسند، از بحثشان در مورد اینکه کدام اتومبیل برای کدام مسیر مناسب است و از اینکه نکند وسایلی که آورده اند کم باشد و چشمانی در انتظار بماند! از حال شان زمانی که شنیدند گوشه ای از آذربایجانمان غم دار شده است، مرام ورزشکاری است دیگر، کاری اش نمی توان کرد. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |