ای کاش ما می مُردیم و این روز را نمی دیدیممن نمی دانستم آن روز آخرین روز زندگی شهید نواب است. به ما اجازه ملاقات دادند و من به اتفاق بچه ها و مادر آقای نواب به دیدن ایشان رفتیم، - به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، این روزها که بازار گربه رقصانی پسمانده پهلوی ها داغ است و خیلی ها یادشان رفته چه زنانی سیاهپوش ظلم این خاندان تازه به دوران رسیده شدند و چه بچه هایی یتیم، یادی می کنیم از اسطوره ای به نام مجتبی نواب صفوی که توسط همین طاغوت منحوس تیرباران شد؛ تنها به جرم وطن پرستی. همسر مکرمه آقا مجتبی بانو نیره سادات احتشام رضوی در برشی از خاطراتش آخرین دیدار با همسرش را اینگونه روایت می کند: من نمی دانستم آن روز آخرین روز زندگی شهید نواب است. به ما اجازه ملاقات دادند و من به اتفاق بچه ها و مادر آقای نواب به دیدن ایشان رفتیم. شهید نواب دستشان به دست یک سرباز دست بند خورده بود. فاطمه دختر بزرگم که 4، 5 سال بیش تر نداشت و چادر به سرش بود، رنگش به شدت پریده بود. شهید نواب نگران بودند که چرا رنگ فاطمه پریده است. در واقع چهره فاطمه خبر از واقعه تلخی را می داد و انگار گرد یتیمی بر سر و صورتش ریخته شده بود. شهید نواب با همان دستی که دست بند داشتند، بچه ها را بغل کردند و مادرشان به شهید نواب گفتند ای کاش ما می مردیم و این روز را نمی دیدیم بعد شهید نواب خطاب به مادرشان گفتند: خ برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |