قلب آبی، زیر خاک!/ «نمی دانستم برای شهادتش دعا می کنم»«همیشه آخر پیام ها برایم قلب آبی می فرستد، یک استقلالی دوآتیشه است»، داغش هنوز تازه است، آنقدر تازه که مادرش هنوز عادت نکرده باید به جای فعل زمان حال، - همیشه آخر پیام ها برایم قلب آبی می فرستد، یک استقلالی دوآتیشه است ، داغش هنوز تازه است، آنقدر تازه که مادرش هنوز عادت نکرده باید به جای فعل زمان حال، فعل ماضی و گذشته های دور به کار ببرد. خبرگزاری مهر ؛ گروه مجله – زینب رجایی: دو شب خانه نیامده بود؛ به مادرش پیام داد که فردا برای ناهار می آید. آخر پیامش هم قلب آبی گذاشت. همیشه آخر پیام ها برای مادرش قلب آبی می فرستد؛ استقلالی دوآتیشه است: زنگ زدم گفتم دانیال کجایی؟ غذای مورد علاقه ات را پختم. شرکت غذا نخور. می آیی؟ گفت حتماً می آیم. برایم نگه دار. می دانید؟ دانیال عاشق آش است. داغ که تازه باشد، این طور می شود. آدم ناخودآگاه به جای فعل های ماضی و گذشته های دور، فعل مضارع به کار می برد؛ حواسش نیست که جای است ها را بود باید بگیرد؛ یک جور که انگار نه ملک الموتی آمده و نه ملک الموتی رفته است: متولد اسفند 76 است. همان 77 دیگر! خیلی بزرگش نکنیم . مادر، برای جوان تر ماندنِ جوانِ از دست رفته اش چانه می زند! قرار بود چیزی نشده باشد. چند ساعتی دانیال جواب تلفن نمی دهد. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |