«صلاح» مرضیه شهادت بود/ داستان زنی که صلاحش را راهی جبهه کردخبرگزاری فارس-همدان؛ مقدمه و تشریح نمی خواهد، قلم یاری نمی دهد بر سخنان مرضیه خانم کلامی بیافزایم، معلم نمونه آنچنان باصلابت و شمرده شمرده سخن می گوید که باید همه تلاشم را بکنم که تنها عین سخنانش را برای خواننده بگویم. سخنان مادری که همسر و برادرش را از دست می دهد و می ماند با یک پسر بابایی که حالا باید هم مادر باشد و هم پدر؛ هم باید زخم های خود را مرهم زند و هم چشمه اشک های پسر را آرام کند. پسری که هر روز بزرگتر می شود و روحیه مردانه اش یک یار مرد می خواهد اما مرضیه تنهاست، صلاح در جبهه بود و در آخر گمنام رفت، داستان ساده است، روایت یک زن تا صلاحِ صلاح به دست آید. او صلاح دانست تا مردش به جبهه ها برود، مردی که از کربلا آمد و به مکتب کربلا رفت و هرگز درد پهلوی شکسته مادر سادات را فراموش نکرد؛ بخوانیم داستان عشق مرضیه و صلاح را تا امروز معیار صلاح به دستمان آید. شهیدی از دیار کربلا کلام به ابتدای آشنایی شهید پورمیدانی با همسرش پیوند می خورد و سکان گفت وگو را به خانم مختاری می سپارم؛ او می گوید و من می نویسم: همسرم شهید پورمیدانی اهل کربلا بود و اردوهای جهادی بابی شد برای آشنایی ما، سال 1358 که به فرمان امام(ره) جهاد برای خدمت به روستاها آغاز شد من در قسمت خواهران و شهید در بخش برادران فعالیت می کردیم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |