امروز با پروین اعتصامی : محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفتای دوست! این پیراهن است، افسار نیست گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان می رویگفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست گفت: می باید تو را تا خانهٔ قاضی برمگفت: رو صبح آی، قاضی نیمه شب بیدار نیست گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویمگفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست؟ گفت: تا داروغه را گوییم، در مسجد بخوابگفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهانگفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست گفت: از بهر غرامت، جامه ات بیرون کنمگفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاهگفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بی خود شدیگفت: ای بیهوده گو، حرفِ کم و بسیار نیست گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |