امروز با قیصر امین پور : گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شودگاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود گاهی بساط عیش خودش جور می شودگاهی دگر، تهیه به دستور می شود گه جور می شود خود آن بی مقدمهگه با دو صد مقدمه ناجور می شود گاهی هزار دوره دعا بی اجابت استگاهی نگفته قرعه به نام تو می شود گاهی گدای گدایی، بخت با تو یار نیستگاهی تمام شهر گدای تو می شود گاهی برای خنده دلم تنگ می شودگاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود گاهی تمام آبی این آسمان مایک باره تیره گشته و بی رنگ می شود گاهی نفس به تیزی شمشیر می شودازهرچه زندگیست دلت سیر می شود گویی به خواب بود جوانی مان گذشتگاهی چه زود فرصت مان دیر می شود کاری ندارم کجایی چه می کنی برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |