حراست «ایران» در حصار بازوان بسیج/ نیت کرده حافظ مردم باشد حتی با «زخم» و «سیلی»!نمی دانم از پاهای یخ زده بیخ خیابان و پیاله ساعت و دورهای مکرر عقربه بزرگه بگویم یا سیلی محکمی که رعشه بر تن آسمان انداخت و شانه های پدری را لرزاند، - خبرگزاری فارس-همدان؛ بیایید لحظه ای روی بام دلتان بنشینیم و به شهر آبستن به التهاب دقایق سری بزنیم؛ بیایید پشت دیوار شهر چشم شویم و اقتدار ماسک شده بر صورتشان را نظاره کنیم و مظلومیت و غم دوری رفقای پرپر شده را ببینیم. بیایید برای غیرتشان کلاه از سر بداریم و دلمان غنج برود؛ بیایید چهار قل بخوانیم و بدرقه راهش کنیم، بسیجیان را می گویم همان هایی که با صلابتی همچون کوه ایستادند و ایران را در حصار بازوان پرتوانشان حراست کردند. بیایید از دلشان حرف بزنیم تا لاجرم بر دلمان بنشیند، از لشکر مخلص خدا بگوییم و بسیجی حامی انقلاب و رهبر . روایت اول: وفای به عهد با مویی سپید نمی دانم از پاهای یخ زده بیخ خیابان و پیاله ساعت و دورهای مکرر عقربه بزرگه بگویم یا سیلی محکمی که رعشه بر تن آسمان انداخت و شانه های پدری را لرزاند، شاید هم باید از اراده آهنین و پاشنه ورکشیده حرف بزنم؛ نه! بگذارید از بغض فروخورده مرد روزهای سخت ایران بغل به بغل لگدهای پس و پیش و مشت های گره شده بگویم. از آیینه چشمانش که با تصویر تمام قد ایرانی آباد و مستقل پر شده یا از قضا و قدر و نسخه میدان بگویم، می دانید بدجور قرعه ف برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |