حکایت وحشتناک از عشقی نافرجام!دیگر به آخر خط رسیده بودم، حرف های گلناز همچنان در ذهنم می پیچید. ناگهان تصمیم خودم را گرفتم تا باسقط جنین دوباره به آغوش خانواده ام بازگردم و به آن ها بگویم مرا ببخشند ولی در میان بهت و حیرت جنین شش ماهه ام زنده به دنیا آمد و . - به گزارش ابناک به نقل از روزنامه خراسان، زن 19 ساله در حالی که همچون مادری داغدیده اشک می ریخت و مدام خود را سرزنش می کرد، درباره سرگذشت تلخ و تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری امام رضا (ع) مشهد گفت: در حال گذراندن سال دهم تحصیل بودم که کرونا شیوع پیدا کرد و زندگی مرا نیز مانند خیلی از دانش آموزان دبیرستانی دیگر تحت تاثیر قرار داد. پدرم مغازه میوه فروشی در آمل داشت اما با همان درآمد اندکش اجازه نمی داد روزگار سختی را بگذرانیم. از سوی دیگر کرونا دست و بال مرا طوری بسته بود که نمی توانستم مانند گذشته هیجانات و انرژی خودم را تخلیه کنم و به ناچار باید در خانه می ماندم و به تحصیل مجازی ادامه می دادم. در این شرایط پدرم را مجبور کردم برایم گوشی تلفن هوشمند بخرد تا از گوشی خواهرانم به صورت شراکتی استفاده نکنم. از آن جایی که دانش آموز ممتازی بودم و پدرم امیدوار بود روزی در رشته پزشکی تحصیل خواهم کرد، تسهیلاتی از یک بانک گرفت و برایم یکی از بهترین مدل های گوشی را خرید. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |