جانباز نابینایی که همراه با دیگر شهدا ققنوس شدیک جانباز دوران دفاع مقدس درباره دوران مجروحیتش می گوید: توی دهانم ملحفه می گذاشتند که فریاد نزنم. گاهی فکر می کردم دوام نمی آورم و توی یکی از همین پانسمان کردن ها از درد می میرم. - به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، کتاب محور کوه خان روایت نورعلی غریبی از چند بسیج در آن پایگاهی زده بودند تا با ضد انقلاب های کومله و دموکرات مقابله کنند. نورعلی غریبی تابستان 1363 فرمانده پایگاه نجنه بوده که پایش روی مین رفت و این مجروحیت او را روانه بیمارستان کرد. در ادامه خاطرات دوران مجروحیت او را می خوانیم: گاهی فکر می کردم دوام نمی آورم همین که پرستار با چرخ مخصوص پانسمان می آمد، پدرم بلند می شد و از اتاق می رفت بیرون حتی پشت در هم نمی ماند؛ می رفت طبقه پایین، تحمل نداشت زخم هایم را ببیند و حتی صدای ناله هایم را بشنود. چیزی نمی گفت، اما من می فهمیدم. بین ما معمولاً حرفی رد و بدل نمی شد؛ خیلی کم. همان که می شد کافی بود تا من بفهمم او چه می کشد و او بفهمد من چه می کشم. زخم هایم عفونی شده بود، به خصوص زانوی راستم. وقتی باندها را از رویش بر می داشتند، درد وحشتناکی می گرفت. توی دهانم ملحفه می گذاشتند که فریاد نزنم. گاهی فکر می کردم دوام نمی آورم و توی یکی از همین پانسمان کردن ها از درد می میرم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |