ماجرای زنی در مخمصه ازدواج پنهانی!در حالی که دخترم را باردار شده بودم پدرم متوجه ازدواج پنهانی ام شد و مرا به شدت کتک زد. بهمن (همسرم) هم وقتی این ماجرا را فهمید ارتباط مرا با خانواده ام قطع کرد. - به گزارش تابناک به نقل از خراسان ، او با حیله گری وارد زندگی من شد و به خاطر این که جا و مکانی برای زندگی اش نداشت، به خانه من آمد و بعد از آن که همه اموالم را گرفت مرا از خانه بیرون کرد و . زن 35 ساله با بیان این که پس از فراز و فرود های زیاد در زندگی دوباره به منزل پدرم بازگشتم، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: پدرم به دلیل بیماری اعصاب و روان حال مناسبی نداشت و رفتارهایش بسیار پرخاشگرانه بود، به طوری که هیچ کدام از ماهفت خواهر و برادر جرئت حرف زدن با او را نداشتیم. در این شرایط اوضاع زندگی ما بسیار آشفته بود تا این که شاهین به خواستگاری ام آمد. مادر او دوست و همسایه خاله ام بود و با یکدیگر معاشرت داشتند، اما من هیچ علاقه ای به شاهین نداشتم و یک بار بیشتر او را ندیده بودم. با وجود این در 20 سالگی به خواستگاری او پاسخ مثبت دادم و پای سفره عقد نشستم چرا که فقط می خواستم با این ازدواج از اوضاع آشفته خانه پدری ام فرار کنم. شاهین 15 سال از من بزرگ تر بود و به همین دلیل افکارمان با هم تفاوت زیادی داشت به گونه ای که او همه رفتار های مرا بچه گ برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |