روایت ابوالفضل ایرانی از اولین حضور حرم حضرت «عباس»در روزیی که مزین به نام مقدس حضرت ابوالفضل شده است به سراغ جانبازی می رویم که الفبای ایثار را به نمایش گذاشته و برای دفاع از کیان اسلام دو دست خود را تا قیامت به ودیعه گذاشت. - خبرگزاری فارس_ کتایون حمیدی: از من ننویس، بنویس از دل بی تاب علمدار حسین؛ آخر فصل عزا آمده، محرم حسینی رسیده است، همان محرمی که حسین برای ابوالفضلش گریست. اینها را ابوالفضل ایرانی گزارشمان می گوید. مگر می شود روز، روزِ تاسوعا شود و سراغی از ابوالفضل های زمانه نگیریم؟ به همین خاطر آدرس خانه ابوالفضل ایرانی را که در تماس شب قبل برای هماهنگی مصاحبه داده بود را پیش می گیرم. نم نم باران تابستانی و بوی خاک باران زده در هوایی 38 درجه تبریز عجیب جلوه گری می کند. خبری از خانه چند صد متری بالاشهر نیست بلکه از کوچه پس کوچه های یکی از خیابان های قدیمی تبریز رد شده و به خانه این جانباز عزیز در طبقه دوم رسیدم. آقای ایرانی با یک لبخند روی لب تا جلوی درب می آید و در همان بدو ورود، ابروهای خود را به هم گره زده و می گوید: آخر کجای قصه زندگی من شبیه علمدار کربلاست؟ اصلا مگر می شود این دو را کنار هم گذاشت؟ تا جایی بنشینم، نیم نگاهی به دور اطراف خانه می اندازم؛ همسر، داماد و نوه آقای ایرانی هم حضور دارند که از همان ثانیه های اول میزبانی گرم خودشان را نشان می دهند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |