خانه 2000 متری آقای علایی پناه مستأجران نیازمندگروه چهارمحال و بختیاری، نرجس السادات موسویظاهرا صاحبخانه اتمام حجت کرده که می خواهد کرایه و پول پیش را زیاد کند و گفته اگر نمی توانید تخلیه کنید. همه بدختی های دنیا روی سرش آوار شده به چند مشاور املاکی سر زده با این پولی که دارند هیچ کجای شهر خانه گیرشان نمی آید. این مشاور املاکی آخرین امیدش است، آقای جوانی که به گمانم شاگرد مغازه دار است سیگار به دست پشت صندلی رییسش نشسته و مدام به نخ سیگار پُک میزند، زن جوان را که می بیند از ترسش که مبادا به گوش اوستا برسد سیگار را به زمین می اندازد و با پنجه پا لِهش می کند. - بفرمایید خانم امری داشتید؟ -دنبال یه خونه ام کوچیک هم باشه طوری نیست. وقتی گفت که چقدر پول دارد آقای جوان که انگار حوصله گشتن دفتر را نداشت گفت با این پولی که شما دارید توی روستا هم نمی توانید خانه بگیرید و با صدای بلند خندید طوری که بوی سیگار حال زن را بد کرد. از نظرش دنیا به آخر رسیده بود مثل ابر بهار اشک می ریخت و از زمین و زمان گلایه می کرد. آخر سال بود و موعد تخلیه خانه شده بود ولی با پولی که داشتند دیگر نمی توانستند خانه ای رهن یا اجاره کنند شوهرش چند وقتی بود بیکار شده است. پیرزنی که نفس زنان از آن سوی خیابان می آمد توجه زن جوان را به خود جلب کرد چند ساک دستی خرید دستش بود و از گرمای هوا کلافه شده بود. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |