سایه پدری باباخسرو در زندگی مخاطبانآقای باباخانی، بابای خانواده بزرگ مخاطب های کتابش شد، چون ماه طاووس خانم، مادر اسطوره ای این خانواده است. دردش به جانم. آرزو می کنم یک بار از نزدیک ببینمش، - گرو بابا خسرو . این ترکیب را ذهنم وقتی ساخت که فصل اول کتاب را تازه تمام کرده بودم. انگار خسرو باباخانی بابای مخاطب کتابش باشد. انگار مثل یک پدر، با حس دلسوزی پدرانه، سطر سطر آن را نوشته باشد. بچه که بودیم، باباها شکست ناپذیر بودند، قدرتمند، همه چیز دان. نوجوان که شدیم، عیب و نقص های باباها جلوی چشم مان درشت شد. فهمیدیم که بابا هم می شکند. بابا هم اشتباه می کند. بابا هم در صندوقچه خاطرات هرگز نگفته اش، تجربه های تلخ زمین گیر شدن دارد. اولین موهای سفید که کنار شقیقه مان رخ نشان داد، ما دوباره عاشق باباها شده بودیم. به عشقی عمیق تر و واقعی تر. بابا تکیه گاه مان بود، حتی اگر خودش تکیه گاه لازم داشت. باباخسروی کتاب ویولن زن روی پل ، سی سال عمل داشته، عمل سنگین. قبل از خودکشی، رسیده بوده به روزی هفت گرم تریاک و صد و پنجاه قرص. از همین جا عازم نور می شود و باباخسروی همه خواننده های کتابش می شود. خسرو باباخانی، نویسنده شناخته شده و مدرس کلاس های نویسندگی، در این کتاب، سفرش از ظلمت به نور را در شانزده فصل تعریف می کند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |