زورآزمایی یک تولیدکننده لباس با واردات/ 30 سال برای تحقق رؤیاهایم جنگیده امگروه چهارمحال و بختیاری، مریم رضی پوراز وقتی یادم می آید توی این کار بودم، ساکن یک استان محروم باشی و طعم محرومیت و نداری را نچشیده باشی غیرممکن است درسم را نیمه تمام رها کردم و رفتم پی کار و پول درآوردن. پسربچه 14 یا 15 ساله بودم در حالی که بیشتر هم سن و سالانم مشغول درس خواندن بودند اما من باید کار می کردم. درد نداری و فکر نان شب، خیال تحصیل و رویاپردازی برای آینده ام را از من گرفته بود. زندگی در همان روزها روی ناخوشش را به من نشان داد منی که باید در آن سن پشت نیمکت مدرسه می نشستم و تنها دغدغه ام فکر کردن به این بود که در آینده می خواهم چکاره شوم حالا باید ساکم را می بستم و برای گذر از این زندگی متلاطم به شهری ناآشنا با هزاران نگاه غریبه و برای سن من خوفناک می رفتم. کوچک تر از آن بودم که در آن زمان ها درکی از فقر و نداری داشته باشم اما من بیشتر از سنم می فهمیدم همین که فهمیدم خانواده ام به کار کردن من احتیاج دارند با کوله ای از حسرت و دلتنگی راهی دیار غربت شدم. شکسته شدن غرورم، وجودم را به لرزه در می آورد سال ها کار کردن در سن نوجوانی داخل کارگاه تولیدی و شنیدن شکستن غرورم که با هر صدای بلند و تحقیری وجودم را به لرزه در می آورد من را آهن آبدیده کرده بود. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |