امام رضا(ع) به کسی نه نمی گوید/ گوشه ای از عنایات حضرت رضا(ع) به خانواده قزوینیبه گزارش خبرگزاری فارس از قزوین، راوی ماجرا در حال حاضر روایتی را مطرح می کند که بیست سال پیش برای او رخ داده است. بهمن ماه 1381 حدوداً 20 سال سن داشتم، پدرم راننده ماشین سنگین بود و خیلی کم پیش آمده بود که با پدر در سفرهایش همراهی کنم اما این بار پدر اصرار فراوان داشت تا با او بروم. این بار قرار بر این بود که پدر به مشهد برود اصرارش برایم عجیب بود چون هر بار که از او می خواستم در سفرهایش همراهیش کنم می گفت خسته می شوی و من را با خود نمی برد اما این بار گفت که حتماً باید با او بروم. اواخر بهمن ماه بود و ترم یک دانشگاه را به پایان رسانده بودم، همراه پدر شدم و به سمت مشهد حرکت کردیم. آخرین باری که مشهد رفته بودم در خاطرم نیست اما به گفته پدر حدوداً یک ساله بودم که مشهد رفتم. در مسیر بودیم که پدر شروع به تعریف کردن ماجرا و دلیل اصرارش نسبت به این سفر بود. تا حالا بارها مورد لطف و عنایت حضرت رضا(ع) قرار گرفته ایم اصلا انگار خانواده ما نظر کرده امام رضا(ع) هستند. پدرم می گفت: خواهرت چهار ساله بود که دچار بیماری شد. همه پزشکان متعجب بودند و هیچ دارویی روی آن اثر نداشت اما علت را هم نمی توانستند تشخیص دهند. با خواهر و مادرت عازم مشهد شدیم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |