پیرمرد 80 ساله و خانواده ای جهادی/ از رفع محرومیت تا دوخت رایگان چادرهای عروسیریحانه جلالی؛ در میان خشت خشت دیوارهای بالا رفته از رضای خدا، به دنبال واژه ای از جنس ناب می گشتم، نگاهم تشنه از مهربانی، در تعقیب دستان لرزان پیرمردی بود که خشت های دیوار را یکی یکی روی هم می گذاشت تا کلبه ای از انسانیت با سقفی از مردانگی بسازد. پیرمرد 80 ساله دلیجانی که با صدای دلنشینش آرام به نشستنم می کرد، لبخندش سیراب از عشق و برق نگاهش لبریز از جام خیر و نیکی کردن بود. نیروی جاذبه اش میخکوب زمین ام کرده است، همچون پتکی که بر سنگ کف زمین می کوبد تا محکم تر شود، از جاذبه اش، پاهایم نای ایستادن را دست و پا گم می کند. ابراهیم؛ اینجا ـ در گوشه ای از کنج محرومیت، حرف هایی در سینه دارد که با چشم می توان شنید و با نگاه می توان لمس کرد، اینجا فقر و محرومیت در میان انگشتان اوس ابراهیم، مشتی می شود از گل و لای، در لابه لای خشت خشت خانه و محبت و نوعدوستی ستونی می شود برای انسان بودن و انسان زیستن. به سرزمین دارالخیرین آمده ام تا روایتگر داستانی باشیم از جنس جهاد و جهادگر و داستان پیرمردی 80 ساله را روایت کنم که استاد معماری است و خانه خویش را از جهاد بنا نهاده است، همسری جهادی، فرزندانی جهادی و دامادی جهادی تر! محرومیت مرا به خانه ای محقر کشاند در دل روستای رباط ترک دلیجان، خانه ای محقر که قرار است خانواده ای بزرگ با مصالحی از جن برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |