روایتی از دیدار با رهبری به قلم یک دانش آموزسال ها دوست داشتم برای حاشیه نگاری یکی از دیدارهای رهبر انقلاب بروم اما هیچ گاه نه تنها امکان حاشیه نویسی که حتی کارت دیدار با رهبری هم نصیبم نشده بود. - به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری فارس، جهان همیشه یک پرده اسرار بوده است که پیش بینی اتفاقاتش برای هر آدمی غیرممکن است. گاهی اوقات تا چشم باز می کنی، می بینی آنچه که شاید در پوسته محال ذهن تو بوده است کم کم در حال روی دادن است. حالا تو مانده ای و یک آرزویی محقق شده فارغ از اینکه حتی تصورش را در این مرحله از زندگیت کرده باشی. این دقیقا توصیف حال من است، دقیقا نمی دانم عقربه های ساعت چه ساعتی از شبانه روز را نشان می دادند، فقط می دانم که از فرط خستگی و بی حالی، نایی برای انجام کار هایم نداشتم. دست از کار کشیدم و با چشمان خسته و نا امیدم به خبرهای کار نشده مدارس خیره شدم و با خودم درباره چگونگی تمام کردن آنها فکر می کردم. از فرط خستگی، چشمانم درست کیبورد موبایل را نمی دید. تصمیم گرفتم برای تجدید قوا، از فضای کار خارج شوم. به کنار پنجره رفتم، پنجره را باز کردم؛ صدای دلنشین فاخته و خش خش تکان خوردن برگ های درختان حالم را بهتر کرد. سرم را بیشتر از پنجره بیرون بردم، باد؛ همچون مادری مهربان صورتم را در آغوش گرفت و با نسیم های ملایم صورتم را نوازش می داد. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |