روایت هنرمندی که همه چیز را مینیاتوری می سازد!انگار در شهر قدم می زنی، همه بناها آشناست، رختشویخانه، کارخانه کبریت، امامزاده سید ابراهیم (ع)، سراجی حاج محمود، کتابخانه عمومی، همه شهر در اینجا فشرده شده است، - خبرگزاری فارس، گروه استان ها: زهرا رسولی- عصر یک روز برای پیگیری یک سوژه خبری به یکی از خیابان های شلوغ شهر می روم، مثل همیشه جایی برای پارک کردن نیست، مجبور می شوم مقابل یک مغازه پارک کنم، قبل از اینکه به سراغ سوژه بروم از صاحب مغازه عذرخواهی می کنم، ببخشید حاج آقا اگر مزاحم کسب تان است! با روی گشاده جواب می دهد: این را نگویید، می خواهید برایتان بشورم؟ چقدر دلگرم می شوم از حرفهایش. همین که صحبت می کنیم، بوی آبلیمو توجهم را جلب می کند، ناخودآگاه برمی گردم، نام مغازه آبلیمو سنتی است، اما غیر از آبلیمو چیزهای دیگری هم وجود دارد، چیزی شبیه ماکت یک پل یا. نمی دانم، کنجکاو می شم و از صاحب مغازه اجازه می گیرم تا به داخل بروم. درست مثل یک شهر مینیاتوری است، هر طرف که برمی گردم احساس می کنم در شهر قدم می زنم، رختشویخانه، کارخانه کبریت، امامزاده سید ابراهیم (ع) زنجان، دکه های روزنامه فروشان فقید، سراجی حاج محمود، کتابخانه عمومی زنجان گویی زنجان را فشرده کرده و داخل این مغازه قرار داده اند، چشم از دیوار مغازه نمی توانم بردارم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |