ملاقات با شهدا در «بازی دراز»/ روایتی از زخم و خون و رشادتدر «راهیان نور» معنی جنگ و جهاد، ارتفاعات و دفاع را با جان و دل متوجه می شوی، نسل شنیده ها باید پای در رکاب یادمان ها بگذارند تا ذره ای از دریای شجاعت نسل پیشین را به تحفه ببرند؛ - خبرگزاری فارس – همدان؛ طلبیده شدم و قدم در راه گذاشتم، بارها شنیده بودم مرصاد کجاست، بازی دراز یعنی چه و در قراویز چه اتفاقاتی افتاده؟ بارها شنیده بودم دلیرمردان این مرز و بوم چگونه این سنگ و سنگلاخ های وَر دل هم را نامدار کرده اند. اگر نبود حاج حسین همدانی، اگر نبود علیرضا حاجی بابایی، اگر نبود حاج میرزا سلگی، اگر نبود حاج محمود شهبازی و اگر نبودن بسیارها که باید دریاها مرکب و درختان قلم شوند تا نام آنها نوشته شود، امروز این کوه ها و دشت ها نشانی از آسمان نداشتند. به دل جاده زدیم تا یاد دلیرمردان ایران را زنده نگاه داریم و تفالی بزنیم به صخره و زخم و شجاعت، آمدیم تا غزل به غزل هر شهید را از قدمگاهشان بخوانیم و ما هم سر سوزنی دلمان آسمانی شود. زیارت حاج میرزا در چهارزبر ایستگاه اول چهارزبر؛ به تنگه چهارزبر رسیدیم، قد یک چشم بر هم زدنی صدای حاج میرزا در گوشم طنین انداخت و مرا با خود برد به چهارم مرداد سال 67، حول و حوش ساعت 5 صبح. پشت دیوارهای پادگان شهید شهبازی چشم شدم و به نظاره نشستم، 40 نفری بودند که در مقابل لشکر پنج هزار نفری دشمن آن هم با فرما برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |