او مُشتش را مَشتی دوست داشت/ روایتی کوتاه از پدر بچه های رسانه ای خوزستانبرای حاج آقا فرقی نداشت دستت به دهانت می رسد یا نه، جیبت پر است یا خالی و پشتت گرم است یا سرد؛ ما انگشت های دستش بودیم و او مُشتش را خیلی مَشتی دوست داشت. - به گزارش خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی در یادداشتی نوشت: حاج آقای سید محسن شفیعی عیال وار بود و عیالش ما؛ هزار طفل سرگردان رسانه ایِ انگشت به دهان بودیم که همه مان را، از شیرخوار رسانه تا جوان ترِ با یال و کوپالش را به اسم کوچک می شناخت و میدانست ته دل کداممان چه رنجی شکوفه زده. ما روبه روی او بی نقاب بودیم و او روبه روی ما پرده دار. ما درد دل بودیم و او گوش شنوا. ما زخم بودیم و او مرهمی که عطر ملکوت می داد. از هر کداممان هم می پرسیدی، باد به غبغبمان می انداختیم و فکر می کردیم ته تغاری حاج آقاییم! گواهش را هم به آخرین پیام و تماسی می گرفتیم که با ما داشت اما حالا که فکر می کنم می بینم عجب شیرین سر کار بودیم! پدر که بین اولادش فرق نمی گذارد. برای حاج آقا هیچ کس از هیچ کس بهتر نبود جز به تقوا و حساب تقوا هم که با خدا بود، پس به خاطر همین، بی قضاوت فقط لبخند می بخشید و دارا و ندار، شکسته و نشکسته، وصله دار و بی وصله و متصل و منفصلمان را همیشه با آغوشی باز زیر عبایش می گرفت و علی وار اهلا و سهلا می گفت. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |