مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
یکشنبه، 14 فروردین 1401 ساعت 10:072022-04-03سياسي

منصور به روایت حمیده: خاطرات خواندنی همسر شهید ستاری


منصور تا میدان امام حسین(ع) هیچ حرفی نزد تا اینکه، نزدیک خیابان اقبال که رسیدیم روبه من کرد و گفت: دایی جان من حمیده خانم را می خواهم و حمید خانم هم مرا، - من و شهید ستاری دختر دایی و پسر عمه هستیم.

پدرم نظامی بود و در ارتش خدمت می کرد.

یادم هست آن زمان ساکن مشهد بودیم و به دلیل شغل پدر مجبورمی شدیم به جاهای مختلف سفر کنیم.

حمیده در میان گفته هایش شهید ستاری را تیمسار خطاب می کرد و می گفت: برای ما معلم ها خیلی مهم بود که همسرمان یک نظامی باشد.

بعد در مورد ارتباط بیشتر با شهید ستاری قبل از ازدواج گفت: من و تیمسار ستاری تا لحظه دبیرستان کمتر همدیگر را می دیدیم چون رفت و آمد زیادی نداشتیم.

بعد از اینکه پدر به تهران منتقل شد بعد از چند سال همدیگر را دیدیم، آن موقع شهید ستاری تازه می خواستند وارد دانشکده افسری شوند.

البته ناگفته نماند که در آن روزها قصد ازدواج نداشتیم و بحثی هم مطرح نشده بود.

شاید دلیلش هم این بود که من 3 سال از منصور بزرگتر بودم و این وصلت به فکر من و دیگران خطور نمی کرد.

من دارای 10 خواهر و برادر و منصور دارای 4 خواهر و برادر بود؛ ولی من و منصور دو آدم شاخصی بودیم که با یکدیگر ازدواج کردیم یعنی متوجه شدیم از نظر روحی، روانی و فکری می توانیم در کنار هم زندگی کنیم.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

منصور به روایت حمیده: خاطرات خواندنی همسر شهید ستاری

منصور به روایت حمیده: خاطرات خواندنی همسر شهید ستاری