روایتی از گردان مسلم بن عقیلبه بالای کوه رسیدیم، از رزمندگانی که می دید احوالات دیگر رزمندگان را جویا می شد و شهدا را جستجو می کرد و در همان حال بالای پیکر آنها می رفت و به آنها شهادت شان را تبریک می گفت. - آخرین شهیدی را که زیارت کردیم شهید حسین مختار بود و بعد پیش کریم محمدی زاده که جان پناه کوچکی کنده بود و درونش سه نفر نشسته بودند رفتیم تا اوضاع را بررسی کنیم. به گزارش ایسنا، محمد باقر رزمجومین از رزمندگان لشکر 10 سیدالهشدا (ع) درباره شهید محمد موافق روایت می کند: گردان مسلم بن عقیل از صبح زود و همراه با آغاز عملیات، کار پشتیبانی و رساندن آذوقه و تسلیحات را به رزمندگان در خط مقدم داشت و رزمندگان این گردان با مشقت فراوان از پایین کوه؛ مهمات و آذوقه را بر پشت قاطر می بستند و تا بالای کوه و تقسیم بین دیگر رزمندگان می بردند و با توجه به حساسیت و نوع کار در بسیاری مواقع در تیررس مستقیم تک تیراندازان بودند. نزدیک ظهر بود که محمد موافق به من گفت: ما هم برویم بالای کوه تا اوضاع کار را از نزدیک ببینیم. و راهی شدیم در بین راه چند قاطر را دید که بر اثر اصابت ترکش خمپاره یا تیر زخمی شده بودند، به سمتشان می رفت و با چاقویی که داشت بند حمایل حیوان را پاره می کرد و بارش را از روی پشتش به زمین می انداخت و می گفت: این حیوان بیچاره زخمی است بارش را برداریم تا بیش از این رنج برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |