دمی با شعر سایه ، به مناسبت تولد هوشنگ ابتهاجهوشنگ ابتهاج، متخلص به سایه شاعر پرآوازه معاصر، امروز 94 ساله می شود و از این رو، سری می زنیم به باغ سخن استاد. رفت. نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفتپرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفتکنج تنهایی ما را به خیالی خوش کردخواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت درد بی عشقی ما دید و دریغش آمدآتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خوردکه چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت رفت و از گریه ی توفانی ام اندیشه نکردچه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کندآن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوشعقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت در کوچه سار شب در این سرای بی کسی کسی به در نمی زندبه دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کُندکسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند نشسته ام در انتظار این غبار بی سواردریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند گذرگهی است پر ستم که اندر او به غیر غمیکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند دل خراب من دگر خراب تر نمی شودکه خنجر غمت از این خراب تر نمی زند چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته اتبرو که هیچکس ندا به گوش کر نمی زند نه سایه دارم و نه بر ، برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |