یادآوری خاطرات گذشته، سالمندان را دچار افسردگی می کند؟/ توانایی های بدون انقضاگاهی دلمان می خواهد با تعریف و تمجید از دستپخت مادربزرگ یا یادآوری خاطراتی از فنی بودن پدربزرگ، حالشان را خوب کنیم تا سرِدماغ بیایند اما چرا نتیجه برعکس می شود و آهی عمیق می کشند؟ «افسردگی» در دوره سالمندی هزار و یک چهره دارد، - خبرگزاری فارس؛ گروه جامعه: سفره می انداختم از این سرِ خانه تا آن سر، دور تا دور مهمان می نشست. یک دفعه هم نشد وقتی مهمان سرزده داشتیم، هول کنم. با هرچه بود سفره پهن می کردم رنگین و آبرومند. ساعت قدیمی که از پدربزرگم به من رسیده بود را خودِ ساعت ساز هم نتوانست درست کند، دست آخر خودم درستش کردم. شب عیدی من بودم یک سطل رنگ و فرچه؛ خانه را خودم رنگ می کردم بیا و ببین! چنین و چنان. نمونه این جمله ها را از زبان بزرگترهای فامیل؛ پدربزرگ و مادربزرگ ها کم نشنیده ایم. جملاتی که با بیانش خاطرات و حال خوب گذشته را مرور می کنند. اما چرا گاهی وقت ها که ما می خواهیم همین کار را انجام دهیم در فکر فرو می روند و ناراحت می شوند؟ آه می کشند و حسرت می خورند. اصلاً، عجیب نیست که کسی وقتی تحسین می شود، حالش بد شود؟! اینها پرسش هایی است که چند سطر بعد پاسخ آن را پیدا خواهیم کرد. حسرت دیروز، هراس فردا حالِ آدمی دربندِ دوچیز اسیر است؛ حسرژت روزهای گذشته و هراس از روزهای نیامده. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |