نجوا با ضریحی که پناهگاه زائران استکنار ضریح که می رسم، با خود می گویم: مگر چند ساله ای؟ یا دنیا کوچک شده است یا تو هزاران ساله گشته ای؟ نکند قرنها باشد که انسانها و اندوه شان را در برگرفته ای؟به راستی این امامزاده شریف در کدام دالان تو در توی زمان صدای زائران را شنیده است؟ همان صدایی که . - به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، با گام هایی به نیت رستگاری رهسپار می شوم. گام هایی که از تلاطم درون بر می خیزد و به واژگونه های بیرون می آویزد. آن گلدسته های مقدس که از هر سو که آنها را بنگری، خیالت آرام می شود و دلت قرص و محکم. حالا رسیده ام مقابل گنبد و گلدسته های فیروزه ای که بیش از هر زمان مرا به خاطره های دور می برد. خاطره های از جنس نجوا با امامزاده ای به عظمت تاریخ. وسط صحن با آن فواره های دلاویز، نمایی از خلوص و تطهیر را نمایان کرده است. داخل می شوم و اذن ورود می خوانم. ضریح را که در مقابل قرار دارد، از نظر می گذرانم، آرام آرام قدم هایی که هنوز مبهوت است . اطراف ضریح همه به صف شده اند. با فاصله یا بی فاصله، اصلاً با حس و حال اینجا مگر می شود در قید و بند فاصله اجتماعی یا به فکر آن بود؟ دستانم با ضریح تلاقی می کند، تماسی آکنده از شور مهرورزی. اینجا همان جایی است که بارها دل شکسته و دلتنگ آمده ایم و هر بار سبکبال و سبک خاطر بازگشته ایم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |