دلیل تبعید بی سر و صدای حاج صادق آهنگرانبا نگرانی به اتاق رییس رفتم. وارد اتاق شدم و سلام کردم. بعد از چند لحظه رییس گفت: «شما قرار است برای ادامه خدمت مدتی به محل دیگری بروی. » با تعجب پرسیدم: - با نگرانی به اتاق رییس رفتم. وارد اتاق شدم و سلام کردم. بعد از چند لحظه رییس گفت: شما قرار است برای ادامه خدمت مدتی به محل دیگری بروی. با تعجب پرسیدم: باید کجا بروم؟ در میان بهت و حیرت من گفت: باید به منطقه اورامان بروی. فکر کردم به دلیل رفتارهای مذهبی ام تنبیه می شوم یا شاید می خواستند برای مدتی از حسینیه و دوستان انقلابی ام دور باشم. به گزارش ایسنا، حاج صادق آهنگران در کتاب تاریخ شفاهی خود با عنوان با نوای کاروان در رابطه با دوران مبارزاتی خود با رژیم شاهنشاهی روایت میکند: بعد از دو هفته مرخصی، باید به مریوان برمی گشتم. مادرم من را از زیر قرآن رد کرد. دست او و پدرم را بوسیدم و با آن ها خداحافظی کردم و با تاکسی به ترمینال رفتم. از آنجا با اتوبوس راهی مریوان شدم. ساعت 11 صبح روز بعد، به مریوان رسیدم. از اتوبوس پیاده و راهی محل خدمتم شدم. در مسیر ترمینال تا محل خدمت به این فکر می کردم که چه اتفاقاتی در غیبت من در پادگان ممکن است رخ داده باشد. بعد از حدود نیم ساعت رسیدم. از در شکاربانی که وارد شدم، یکی از مسئولان پادگان را دیدم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |