خاطره ای از انتخاب فرمانده در «کربلای5»آن غروب دلگیر اردوگاه کوثر هم مانند سایر غروب های غمبارش رو به تاریکی می رفت و چند دقیقه ای با اذان مغرب فاصله نداشتیم. خلاصه نیروهای گردان دسته و پاشکسته و با کم و کسری در صبحگاه به خط شدند. - آنقدر کار تعجیلی بود که حتی سیستم صوت صبحگاه هم فعال نشده بود. به گزارش ایسنا، علیرضا مرادخانی از رزمندگان لشکر 10 سیدالشهدا (ع) در خاطره ای روایت می کند: مرحله دوم عملیات کربلای 5 به پایان رسیده بود و در آستانه آغاز مرحله سوم عملیات بودیم. فرمانده گردان برادر نبی اله احمدلو در مرحله اول به شدت از ناحیه قلب مجروح شده بود و تصور بچه های لشکر بر شهادت ایشان بود، حتی نام این فرمانده دلاور جزو فرماندهان شهید لشکر در حسینیه اردوگاه کوثر دیده می شد. شهید محمد کاشی ها که جانشین برادر احمدلو بود هم به شهادت رسیده بود. غروب بود و بسیاری از کارهای گردان بصورت تعجیلی در جریان بود. تحویل کلاشینکف های سرنیزه دار که غرق گریس بود به سرعت انجام می شد. تدارکات لباس و پوتین می داد و گاهی تجهیزات انفرادی توزیع می کرد. برخی از رزمندگان گردان مشغول تعویض لباس و تجهیزات بودند، بچه های تدارکات هم که کلافه شده بودند همش غُر می زدند. بعضی از بچه ها که از تعویض لباس هایشان ناامید می شدند، می رفتند خیاطی که کنار حسینیه لشکر تا بلکه حاجی خیاط که پیرمرد نورانی و خوش برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |