زمستانی که به وسعت یک ایران سیاه شدسال هاست که زمستان بوی رفتن می دهد، زمستانی که حاج احمد را از تو گرفت و زمستانی که تو را از یک ملت، نه بهتر است بگویم از یک امت گرفت. - به گزارش ایسنا، شجاعت و عزت تو بر بام امت اسلام سایه افکنده بود و حالا که دو سال از نبودنت می گذرد باید نبودنت را اینگونه معنا کرد: از قطره قطره خون پاک شجاع ترین سردار ایران که به دست شقی ترین افراد بر سرزمین سیدالشهدا ریخت، نهالی رویید که از کلاس سوم دبستان تنها آرزویش سربازی برای فرماندهی چون تو است. پس از فتح والفجر 8 و کربلای 4 و 5، دیگر تمام زندگی ات در میدان بود گاه در افغانستان، گاه در لبنان و گاه در کوچه پس کوچه های عراق و سوریه. دفاع شجاعانه و عزتمند تو از مظلومیت کودکان یتیم و جنگ زده، از تو سرداری مقتدر ساخته بود که با نشان سربازی بر کفش های غبار آلود مادری که سوی چشمانش در انتظار فرزندش به اروند رود گره خورده بود، بوسه می زد. لرزش شانه های رهبرم وقتی بر پیکر عربا عربایت روضه عباس را می خواند، آسمان عراق و سوریه را می لرزاند و شیرینی بازگشت غرور آفرین هزاران شهروند نبل و الزهرا را به تلخی بدل می کرد. حالا دو سال از نبودنت می گذرد، دو سال از جمعه ای که به وسعت یک ایران سیاه شد و این دومین سالیست که وقتی به زمستان می رسم، بغضی عجیب بر جای جای این سرزمین سنگینی می کند بعضی که سرشار از اقتد برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |