وعده ای «زیادی خوب»خاطره ای که بهار در نخستین جلد از کتاب «تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران» آن را ثبت کرده، به چنین روزهایی از سال 1297 برمی گردد. به زمانی که لنین اعلام کرد همه معاهداتی را که رژیم تزاری روسیه به کشورهای دیگر دنیا - از جمله ایران - تحمیل کرده، - خاطره ای که بهار در نخستین جلد از کتاب تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران آن را ثبت کرده، به چنین روزهایی از سال 1297 برمی گردد. به زمانی که لنین اعلام کرد همه معاهداتی را که رژیم تزاری روسیه به کشورهای دیگر دنیا - از جمله ایران - تحمیل کرده، لغو می کند و سیاست استعماری و تجاوزکارانه کشورش را تغییر می دهد. به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: ملک الشعرای بهار روایت می کند: روزی در مسجد شاه جمعی از دموکرات ها گرد آمده بودند و من بر حسب اشاره انجمن مخفی حزب دموکرات برای آنها حرف می زدم. یکی از سخنان من این بود که گفتم: دو دشمن از دو سو ریسمانی به گلوی کسی انداختند که او را خفه کنند. هر کدام یک سر ریسمان را گرفته و می کشیدند و آن بدبخت در میانه تقلا می کرد. آن گاه یکی از آن دو خصم، سر ریسمان را رها کرد و گفت: ای بیچاره، من با تو برادرم! و مرد بدبخت نجات یافت. آن مرد که ریسمان گلوی ما را رها کرده، لنین است! این خاطره ای که بهار در نخستین جلد از کتاب تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران آن را ثبت کرده، به چنین روزهایی ا برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |