شکنجه در خانه پدریچون شبیه یکی از اقوام پدرم بودم مدام من را می زدند و می گفتند نباید زنده بمانم. حتی غذا به من نمی دادند و من اجازه نداشتم با آن ها غذا بخورم. اگر می خوابیدم من را با کتک بیدار می کردند و مدام آزارم می دادند - قصه پرغصه دختران خانه سلامت دولت آباد فقط به کتک و آزار جسمی ختم نمی شود، گاهی اوقات شرایط خانه سخت تر از آن چیزی است که بتوان حتی برای کسی تعریف کرد. چطور می توان برای کسی گفت که برادرت آن که باید حامی تو باشد، به دنبال آزار و دست درازی به توست. ریحانه نوجوانی است که در خانه توسط برادرش آزار جنسی می دیده است. در حالی که او به شدت به درس و مدرسه علاقه داشته، اما همین موضوع باعث افت تحصیلی او شده بود و همین موضوع باعث می شود تا معلم مهربان و دلسوزش با او صحبت کرده و متوجه روزگار تلخ ریحانه شود. مددکار مرکز می گوید: معلم مدرسه طی تماس با اورژانس اجتماعی موضوع کودک آزاری را اطلاع داده و مددکاران اورژانس اجتماعی در مدرسه حاضر شده و ریحانه را از همان جا به مرکز منتقل می کنند، اما برادر ریحانه بارها از مسئولان اورژانس اجتماعی شکایت کرده و حتی آن ها را مورد ضرب و شتم قرار داده است، اما خوشبختانه دادگاه رای را به بهزیستی می دهد و ریحانه برای همیشه از خانه خارج می شود. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |