نوجوان ساوجی؛ ما هر روز شما را به تسخیر خود در می آوریم، یک روز در دریا و یک روز در طبسامروز آمده ام تا به دشمنان بگویم ما هر روز شما را به تسخیر خود در می آوریم، یک روز در دریا و یک روز در طبس. - خبرگزاری فارس ـ اراک، در میان هیاهوی نوجوانان و جوانان پر شور دهه 80 و 90 که در میان دستانشان پرچم زیبای سه رنگ ایران می رقصد، توجهم را به خود جلب کرد، دقایقی نگاهش کردم، زیر لب چیزی را زمزمه می کرد، آرام آرام نزدیک شدم، شعر زیبای سرفراز باشی میهن من، ای فدایت جان و تن من را در دهانش مزه مزه می کرد. کنارش نشستم، لبخند کمرنگی گونه های سفیدش را برای دقایقی جمع تر کرد و بی توجه از افکاری که من در سر داشتم نگاهش را به سمت سخنران مراسم دوخت. همچنان لبانش از آوای سرود زیبای سرفراز باشی میهن من باز و بسته می شد، دوربین را جلو آوردم تا عکسی بگیریم، سرش را به سمت چرخاند و با شیطنتی کنجکاوانه پرسید: برای کجا عکس می گیری؟ کار عکاسی خبری برایش جالب بود، پرچم، اسطوره غرور ایرانی در میان دستانش می رقصید و رنگ سبز و سفید و سرخش در میان چشمانت اقتدار و عزت ایرانی را یادآوری می کرد. نامش را پرسیدم، رضا می گفت: به عشق ایران آمدم، به عشق سبزپوشانی که دیروز بازهم عظمت خود را به رخ دشمنان کشیدند و مایه افتخارم شدند. نوجوان ساوه ای بیان کرد: پدرم یک صدای بلند داخل ماشین می خواند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |