وقتی محمد جهان آرا نبود«خرمشهر که از دست رفت، ان شاءلله که آبادان از دست نره. خواهر جوشی! ان شالله خدا کمک کنه حصر آبادان شکسته بشه. ما که خرمشهر رو از دست دادیم انگار که نیمه ی تنمون رو از دست دادیم. - پشت سر هم می گفت: خرمشهر که از دست رفت، ان شاءلله که آبادان از دست نره. خواهر جوشی! ان شالله خدا کمک کنه حصر آبادان شکسته بشه. ما که خرمشهر رو از دست دادیم انگار که نیمه ی تنمون رو از دست دادیم. نمیدونم موقع آزادسازی خرمشهر هستیم، نیستیم؟ به گزارش ایسنا،فاطمه جوشی یکی از مدافعان آبادان از فرمانده شهید سپاه خرمشهر محمد جهان آرا در کتاب شماره پنج؛ نقش زنان در مقاومت آبادان روایت کرده است: جهان آرا خیلی دلسوز بود. خاطرم هست یک بار اوایل تشکیل بسیج آمده بود جلوی در بسیج دنبال من. می خواستیم برویم مأموریت. همیشه وقتی می آمد از پایین صدا می زد خواهر جوشی! بیا من پایینم. آن روز دیدم جهان آرا تند تند از پله ها میاد بالا و پشت سر هم می گوید جوشی، جوشی! جهان آرا مدام صدا می کرد می آمد بالا. به پاگرد که رسید ایستاد. من تند دویدم پایین و خودم را رساندم بهش. گفت: بیا اینجا ببینم. رفتم پایین. گفتم: چیه؟ گفت: اینو بخون! نگاه کردم. گفتم: بسیج خواهران. گفت: خب الفش؟ نگاه کردم دیدم به جای بسیج خواهران نوشته است: بسیج خوهران گفتم: نمی دونم! خانم لطیف کار نوشته. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |