اینجا یواشکی گریه می کنیم/خاطراتی برای زائر شدن از دورعاشق امام رضا(ع) بود، نماز که می خواند خودش را با عطر مشهدی که سوغاتی مادر بود، خوشبو می کرد. ترکش انفجار شیشه عطر را شکانده و بوی خوشی بلند شده بود. - گروه خانواده؛ نعیمه جاویدی: سفره دو ماه عزای حسینی کم کم دارد، جمع می شود. راه کربلا کِی به مشهد ختم نشده است؟ شهادت انیس النفوس رسیده، دل آدم گاهی می ترکد از دلتنگی؛ مرور تمام سال هایی که بی دنگ و فنگ، هول و هراس و چه کنم چه کنم کرونا به حرم ها و هیئت ها رفته و حالا باید از خانه چشم بدوزد به گنبد طلایی شاه طوس و بگوید: به تو از دور سلام! رهایش نمی کند. خاطره بعضی هیئت ها و هیئتی ها چنان قوی و قَدَر، شیرین و ماندگار که انگار هنوز هم پیش چشم آدم است و یادش دلتنگی این روزها را کم می کند. آدم هایی که خودشان گاه روضه هایی را چشیده بودند نه اینکه فقط شنیده باشند. مثل آن میاندار قدکمان که اشک های یواشکی اش را می برد هیئت بابابزرگ ها. اینجا یکی از آن خاطره ها را برایتان روایت می کنم. شاید به بهانه این کلیک، کلمه، چند دل شکسته و چشم تر اینجا خراسانی شد. کسی خبر داشت کرونا می آید؟ یادش بخیر روزهایی که کرونا نبود یک دل سیر هییت می رفتم و هیئت پدران شهدا یکی از آن قشنگ ترین هایش بود که حال و هوای اربعین نه! اربعین بعد راهی کربلا می شوم و افسوس از این همه بیخبری. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |