جمله تلخ علی گلستانه درباره مرگخبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) ـ یادداشت - علی گلستانه -ناگهان ترین علی فرهمند علی زودتر نبود اگر حمید نبود. آن خانه که شاید صدسال داشت، بی حمید زودترها علی نداشت. آن خانه تاریک که نوری از ته باغ روشنش می کرد و اگر نمی دانستی معلوم نبود خانه یک نقاش است ـ ساده و (به ظاهر متروک) بی هیچ نقاشی بر در و دیوار ورودی اش! خانه ـ باغی ساکت و تک اُفتاده ـ روزی پناه گاه قاسم هاشمی نژاد، و اکنون میزبان سکوتی ابدی. بیش از آن که غمِ رفتن علی گلستانه باشد امّا انزوای ناتمام آن خانه است و تنهایی حمید. گلستانه ـ ناگهان ترین ـ رفت؛ امّا دررفت ـ از چنگ تحقیر این ده روزی که گذشت گریخت. در شأن او که یک بند و بی ساعت و بی زمان بر بوم و کاغذ می کشید نبود خوابیدن و جانِ پاشدن از تخت نداشتن ـ ده روزی که حمید تنها دوست بود کنار همسر و فرزند. علی گلستانه آدم غریبی بود. در اغلب موارد نمی فهمیدی چه می گوید و چرا ـ الآن ـ این را می گوید. با تو حرف می زد امّا جای دیگری بود. یک حرفِ شاید بامزه را آن قدر تکرار می کرد و توی هربار تکرار بلندبلند بهش می خندید که دیگر حرف از خنده می اُفتاد امّا او همچنان می خندید. توی همین رفتارها می شد فهمید زندگی برایش به همان اندازه ای بی معناست که خنده هاش برای ما. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |