سرگذشت مادر شهید را بخوان و تنها گریه کنمحمد جان! دیدی آخرش تو جلو زدی و رفتی؟ گفتم: خودم می خواهم محمد را داخل قبر بگذارم. دو سه نفر مخالفت کردند، اما تا شنیدند خواسته خود محمد بوده، - به گزارش گروه حماسه و مقاومت، تنها سیزده سال داشت که در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. رشادت ها و خاطرات او در کتابی به نام تنها گریه کن به رشته تحریر درآمده است تا مخاطبان را با نوجوانی از نسل حسین فهمیده ها بیش تر آشنا کند. حجت الاسلام علی شیرازی نماینده ولی فقیه در قرارگاه ثارالله روایتش از این کتاب را این گونه بیان کرده است: سرگذشت مادر شهید را بخوان و تنها گریه کن! وقتی فکر می کنم ارباب ما صاحب تمام آب های دنیا بود و حالا صدقه سری بزرگواری اش، ظرف ظرف آب تربت از در خانه من بیرون می رود، اما خودش تشنه روی خاک افتاده بود، جگرم خال می زند. اینها را زمزمه می کنم و می نشینم برایش گریه می کنم؛ خودم تنهایی ! تنهای تنها دیدم یک مأمور، پسر نوجوانی را گیر انداخته، نگهش داشته روی لاستیک داغ نیم سوخته و این بچه جرأت ندارد فرار کند. هی پایش را بر می داشت و می گذاشت. زیر لب زمزمه کردم: یا حضرت زهرا ! مادر ! کمک کن این بچه را از دست این نامرد نجات بدهم. چادرم را دور کمرم محکم کردم و پریدم بیرون، دست بچه را کشیدم دنبال خودم و گفتم: بدو، نترس. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |