خاطره ای از رهایی برای بازگشت به وطنبعد از دو روز اعلام شد که قرار است عازم ایران شویم. با کنترل اسامی کاغذ صلیب سرخ و اسکورت سربازان عراقی عازم مرز خسروی هستیم. داخل اتوبوس نشستیم و هرکس حرفی می زد ولی نمی دانستیم چه خواهد شد. - بعد از دو روز اعلام شد که قرار است عازم ایران شویم. با کنترل اسامی کاغذ صلیب سرخ و اسکورت سربازان عراقی عازم مرز خسروی هستیم. داخل اتوبوس نشستیم و هرکس حرفی می زد ولی نمی دانستیم چه خواهد شد. هم سر از پا نمی شناختیم و هم دلهره داشتیم. هر لحظه ممکن بود عراقی ها پیاده مان کرده و ما را برگردانند. به گزارش ایسنا، محمد صحت از آزادگان دوران هشت سال دفاع مقدس در خاطره ای پیرامون رهایی و بازگشتش به وطن روایت می کند:یک روز سربازان عراقی گفتند: حدود ساعت 10 صبح جلو تلویزیون ها باشید، سیدالرییس یعنی (صدام) پیام مهمی دارد که خطاب به ایران و درباره اسرا است. همه در آسایشگاه جمع شدیم. قلب مان داشت از دهان مـان می زد بیرون. چه می خواهد بگوید؟ بعد از یکی دو ساعت صدام در تلویزیون ظاهر شد و خبر آزادی مان را داد. بچه ها با اینکه هنوز باورشان نمی شد اما برای آزادی شور و شعف زیادی داشتند. همه جان تازه ای گرفتند. بعدها فهمیدم همسر من در خانه مشغول کار بوده که همسر یکی از همکاران از شاهرود به او زنگ می زند و خبر آزادی اسرا را می دهد. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |