درباره کودکانی که در دادگاه بزرگ می شوندپسر 11 ساله است اما باید سخت ترین تصمیم زندگی اش را بگیرد، استرس وجودش را گرفته است، گاهی چشم هایش پر از اشک می شود، هرازگاهی پیراهنش را به دندان می گیرد و به من خیره می شود، - ایسنا/قزوین پسر 11 ساله است اما باید سخت ترین تصمیم زندگی اش را بگیرد، استرس وجودش را گرفته است، گاهی چشم هایش پر از اشک می شود، هرازگاهی پیراهنش را به دندان می گیرد و به من خیره می شود، توانایی نگاه کردن به پدر و مادرش را ندارد، همان اول که روی صندلی می نشیند با اضطراب فراوان می گوید من پدر و مادرم را دوست دارم، هردویشان را! . باید یک روز بری دادگاه های خانواده تا ببینی چه خبره از زمانی که این جمله را از زن داخل تاکسی شنیده بودم می خواستم به دادگاه خانواده بروم و از روندش گزارشی تهیه کنم، هفته قوه قضاییه فرصت مناسبی بود اگرچه هماهنگی های اداری به قدری طول کشید که این هفته تمام شد، اما حالا من اینجا هستم. اینجا مجتمع قضایی شهید بهشتی دادگاه خانواده قزوین است، تنها دادگاهی که به امور خانواده و مشکلات آن ها در استان قزوین رسیدگی می کند، ورودی مجتمع زن جوانی توجهم را جلب می کند، زنی که با استرس درحالی که ناخن هایش را می جود مشغول صحبت با نگهبانی است. از کنارشان عبور می کنم و پس از گذر از حیاط کوچک وارد مجتمع می شوم، طبقه اول مرد جوانی نظرم را به خودش جلب می کن برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |