زندگی در کانتینر؛ ماهی 500 هزارتومان!مریم دو بچه دارد و بعد از جدایی حضانت آنها را گرفته است؛ «دخترم 16 ساله و پسرم 5 ساله است». بعد از یک سال و نیم که می خواهد از روز اجاره انبار حرف بزند، - به گزارش تابناک به نقل از همشهری، شبیه صحرای محشر است انگار؛ یک کویر خشک و بی آب و علف. با ردیف کانتینرهای بزرگ آهنی که آرام و رام روی همدیگر سوارند؛ سبز، آبی، قرمز، زرشکی، طوسی؛ بی هیچ نور و بی هیچ روزنه ای. اینجا نشانی از امید نیست و طفلی به نام شادی، دیریست گم شده ست . اینجا اندوه، فصل مشترک زندگی هایی است که به گل نشسته اند؛ نقطه آخر رابطه هایی که طنابشان از هم گسسته و پوسیده است. شبیه زندان است اصلا؛ زندانی که سهمش از تابستان آفتاب تند و عریان و سوزان است و از زمستان سرما و باد و باران. اینجا انگار بهار ندارد و بهار و تابستانش هم غربت پاییز را به جانت سرریز می کند. اینجا یکی از انبارهای بزرگ حاشیه تهران است؛ جایی دورتر از هیاهو، دورتر از ازدحام و دورتر از جنب و جوش زندگی. سراسر دالان است و هر دالان پر است از کانتینرهای رنگ به رنگ آهنی که اسباب و اثاثیه زندگی های در هم شکسته و شغل های ناتمام را در دل خود جای داده اند. هر کانتینر قصه و رازی مگو دارد و اشک ها و لبخندهای پنهانی در خود جا داده است. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |