با سر پر از حنا به عقد همسرم درآمدمدوران جنگ امکانات ارتباطی وجود نداشت و کسی به ما خبر نداده بود عاقد در راه است و من مجبور شدم با سرپر از حنا سر سفره عقد بنشینم. - – گروه استان ها: صفیه مغینمی، زاده خرمشهر است، او که دوران جوانی اش با هشت سال جنگ تحمیلی همراه بوده است، سختی ها و شیرینی های زیادی را در این دوره چشیده و خاطرات زیادی از این دوران دارد. آخرین قسمت از خاطرات این دختر مدافع خرمشهر را در ادامه می خوانید. خوزستانی ها خیلی ماهی دوست دارن و بچه های سپاه خرمشهر تو هتل کاروانسرا بودند و ما تو هتل پرشین آبادان، هر چند وقت یک بار پسر ننه مریم آقا مرتضی که شهید شد می آمد و به پدر و مادرم می گفت بابا علی بچه ها دلشون صبور میخواد . (صبور یک نوع ماهی کبابی) است، مادرم با اینکه چشم هایش زیاد بینایی نداشت می نشست با امکانات کم هشور رو توی هاون می کوبید، دیدید که ماهی هارو معمولاً توی جاری می گذارن و کباب می کنند اون موقع این امکانات رو نداشتیم، پدرم سعف های خرما رو قشنگ می برید و برای ماهی کبابی اون ها را تو شکم ماهی مثل صلیب می گذاشت و مادرم شکم ماهی رو پر از هشور می کرد و پدرم کباب می کرد. هر بار 25 تا 30 ماهی رو این جوری کباب می کردند و به بچه های سپاه می دادند اونها هم ما رو مثل خانواده شون می دیدند و می گفتند شما با خانواده ما هیچ فرقی ندارید. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |