روایت هایی تلخ از روزگار چند زن کارگرداستانش شبیه فیلم های فارسی است. با سیلی صورتش را سرخ نگه داشته و با کارگری در خانه های مردم کمک خرج زندگی بوده. قسم و آیه می آورد که اسمش را نیاورم. - داستانش شبیه فیلم های فارسی است. با سیلی صورتش را سرخ نگه داشته و با کارگری در خانه های مردم کمک خرج زندگی بوده. قسم و آیه می آورد که اسمش را نیاورم. مراقب است تا حرف اضافه ای در دهانش سُر نخورد تا بعد از گفتنش پشیمان شود. از جزییات اتفاق چیزی به زبان نمی آورد و سربسته می گوید که در یکی از خانه هایی که برای کار رفته به او تجاوز شده. اگه شوهرم بفهمه منو می کشه . هر بار که این جمله را به زبان می آورد مردمک چشم هایش تا انتها باز می شوند. هر شب کابوس می بیند و آن روز شوم در خواب هم رهایش نمی کند. بعد از آن روز زندگی اش به هم ریخته و آرام و قرار ندارد. هر بار که می خواهد دنبالِ ظلمی را که در حقش شده، بگیرد آبرو مثل یک سد بزرگ جلویش دهان باز می کند تا مانعش شود. سنی ندارد. جوان است اما بالا و پایین زندگی روی صورتش خط و نشان های زیادی کشیده. زود ازدواج کرده، خیلی زود. نه آنکه خودش بخواهد، به زور شوهرش داده اند و حالا دو بچه دارد. شوهرش بیکار است و کاری که زنش انجام می دهد را برای خودش کسر شأن می داند اما برای زنش نه! کرونا اوضاع و احوال کاری اش را بهم ریخته با این حال با کار در خانه های مردم خرجی و کرا برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |