با شاهدان قرآنی (10)این بار که می خواستم راهی جبهه شوم، با پدرم طور دیگری خداحافظی کردم. وقت وداع، پدرم مشغول کار بود که دست از کار کشید. بر خلاف دفعه قبل ایستادیم و به هم زل زدیم. آخر، هم من می دانستم که این بار رفتنی هستم و هم پدرم. هر طور بود دل از یکدیگر بریدیم و راه جبهه را پیش گرفتم. شب اول محرم که سید به مقر سیدالشهدا (ع) وارد شد، روضه وداع امام حسین (ع) را برای بچه ها خواند و با آن شور و حال خوشی که داشت آن قدر مصیبت خواند که خیلی از بچه ها از حال رفتند و روی زمین افتادند. سید شکر الله دریاباری چند روز بعد در چهاردهم آبان ماه سال 1362 در پنجوین عراق، در عملیات والفجر 4 به آرزوی خود رسید. او در وصیتنامه اش نوشته بود:بعد از شهادت برادرم حمید به قم رفتم. خدمت استادم رسیدم و استخاره کردم. در استخاره خداوند به من امرفرموده بود: اذْهَبْ إِلَیٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَیٰ: به سوی فرعون برو که او طغیان و سرکشی کرده است (سوره نازعات آیه 17) من هم آماده جهاد با باطل شدم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |