رشته کوه هایی به نام پدربابا که باشی، گاهی حواست نیست. نشسته ای در پذیرایی و زل زده ای به شبکه خبر، ولی اگر بپرسند چه گفت، یک کلمه اش را یادت نمی آید. من تازه این سال ها می فهمم زل زدن به تلویزیون و پرز فرش فتیله کردن و یخ کردن چای لیوانی یعنی چه. - به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری فارس، حامد عسکری، شاعر و نویسنده طی یادداشتی در روزنامه جام جم نوشت: از یک سنی به بعد، دیگر شخص و انسان نیستند. تبدیل می شوند به یک مفهوم. یک مکتب، یک تفکر. بعضی وقت ها با یک من عسل نمی شود خوردشان. بعضی وقت ها هم از رقت قلب و مهربانی، انگار فرشته های مهربان سبیلویی می شوند که با نگاه جادویی شان، دلت را منقلب می کنند. قصه خاموش کردن کولر و هدیه گرفتن جوراب و سایر خرده روایت هایی که در موردشان هست را نه می توان کامل تایید و نه می توان کامل رد کرد. باباها مثل خودکارند. مادرها مثل مداد. تراشیده شدن و کوتاه شدن و تحلیل رفتن مداد را می بینی. دلت شور می افتد و هیچ کاری از دستت بر نمی آید، ولی باباها خودکارند. یکهو درست وقت امضا کردن یک چک، وقت امضا کردن عقدنامه، درست سر بزنگاهی که اوج هیجان و نیاز بهشان هست یکهو نمی نویسند. یکهو خالی می کنند. روی این کره هشت میلیارد نفری، دوتا فندق هستند که من بابایشان هستم و هرچه بیشتر فکر می کنم، بیشتر به این نتیجه می رسم که چرا من برایشان شبیه برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |