خاطرات خودنوشت سردار دل ها؛ وقتی که خمینی گواهی نامه «حاج قاسم» را امضا کردسه روز از شدّت درد نمی توانستم تکان بخورم؛ اما انرژی جدیدی در خود احساس می کردم. ترس از کتک خوردن و شکنجه فروریخته بود. فکر می کردم هرچه باید بشود، - به گزارش خبرگزاری فارس از کرمان، اواخر سال 56 برای گرفتن گواهی نامهٔ رانندگی به مرکز راهنمایی و رانندگی کرمان مراجعه کردم. افسری بود به نام آذری نسب، گفت: بیا تو. اتفاقاً گواهی نامه ات را خمینی امضا کرده، آماده است تحویل بگیری. من از طعنهٔ او خیلی متوجه چیزی نشدم. مرا به داخل اطاقی هدایت کردند. دو نفر درجه دارِ دیگر هم وارد شدند و شروع به دادنِ فحش های رکیک کردند. من در محاصرهٔ آن ها قرار داشتم و هیچ راه گریزی نبود. با سیلی و لگد و ناسزای غیرقابل بیان می گفتند: تو شب ها می روی دیوارنویسی می کنی؟! آن قدر مرا زدند که بی حال روی زمین افتادم. از بینی و صورتم خون جاری بود. یکی از آن ها با پوتین روی شکمم ایستاد و آن چنان ضربه ای به شکمم زد که احساس کردم همهٔ اَحشای درونم نابود شد. به رغم ورزشکاربودن و تمرینات سختی که در ورزشِ کاراته و زورخانه می کردم، توانم تمام [شد] و بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم، درب اطاق بسته بود و من محبوس در آن بودم. چون محلّ [ادارهٔ] آگاهی و راهنمایی رانندگی در یک مکان و در مقابل هتلی بود که در آن، سابق کار می کردم، آن ها مرا به نام شاگرد حاج محمد می شناختند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |