گره گشای 18 ساله ی عین2خیلی سخت است که صبح بیدار شوی، لباس مدرسه ات را بپوشی آنوقت در راه، چهره هایی را ببینی که زهر تلخ فقر تا مغز استخوانشان نفوذ کرده و لب هایشان بوی یأس می دهد. - خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: آستینم را کشید که آخرین مدل کالکشن جدید لباس های بهاری را نشانم دهد اما چشم هایم به چشم های آن دختری گره خورده بود که به مدد سبز و قرمز شدن چراغ راهنما، کنار پنجره های نیمه باز ماشین ها زجه میزد! دو سال پیش بود، همان موقعی که حس کردم قفسه سینه ام آنقدر تنگ شده که قلبم می خواهد از خانه اش فرار کند؛ دیگر آن دختر سابق نبودم، انگار آن یک لحظه عبور، در تلاش بود که تمام راحتی های زندگی ام را مرور کنم؛ به غذاها که نگاه میکردم آن چشم ها جلوی صورتم می آمد، لباس که می پوشیدم صدای آن چشم ها را می شنیدم، حتی سرپناهی که شب ها با خیال راحت زیر سقفِ آرامشش چشم می بستم و نفسی که بالا و پایین می آمد هم برایم مایه ی عذاب شده بود. صدای فاطمه پشت تلفن لرزید، چنگِ بغض عجیبی را بر گلویش احساس کردم، دختر 18 ساله ی حاشیه نشین شهر اهواز که با دست های خالی برای دختران و زنان محله اش آستین مهربانی بالا زد؛ آنچه در ادامه می خوانید واقعیت منطقه ای به نام عین 2 است که فرشته هایی چون فاطمه شرفه مناطی را به آغوش کشیده است تا طعم انسانیت را به کام زندگی بچشاند: چه کمکی از دست من برم برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |