خاطره یک آزاده از زیارت عتبات عالیات در دوران صدامپرسیدم چه شد؟ گفت «داخل تل زینبیه زوار با آن کاروان همراهی کردند و سینه زدند. مگر روز اول اعلام نکردم که سینه زنی ممنوع است؟» من باتعجب گفتم «همین؟ زدند که زدند حالا مگر چه شده؟» گفت: - پرسیدم چه شد؟ گفت داخل تل زینبیه زوار با آن کاروان همراهی کردند و سینه زدند. مگر روز اول اعلام نکردم که سینه زنی ممنوع است؟ من باتعجب گفتم همین؟ زدند که زدند حالا مگر چه شده؟ گفت: شما از ایران آمدید و از اوضاع عراق خبر ندارید. او خبر نداشت که من 10 سال نان و نمکشان را خورده ام. به گزارش ایسنا، علی علی دوست قزوینی در تاریخ 2 مهرماه 59 در منطقه قصرشیرین اسیر شد و درتاریخ 26 مرداد 69 به میهن بازگشت. همزمان با اربعین حسینی این آزاده روایت می کند: سال 79 توفیق نصیبمان شد تا با کاروانی از خانواده های معظم شهدا به زیارت عتبات عالیات عراق مشرف شویم. وقتی از مرز جمهوری اسلامی رد شدیم و وارد مرز عراق شدیم فردی که به قول خودش مسئول امنیت اتوبوس بود به سراغ من آمد و خودش را معرفی کرد. اسمش احمد و لقبش ابوشهاب بود. وقتی کارهای گمرکی تمام شد و سوار اتوبوس شدیم گفت: صندلی های ردیف اول جای مأمورین عراقی است و زوار از ردیف دوم بنشینند. وقتی راه افتادیم پرسید: عربی بلدی؟ گفتم: تقریبا حالی می شوم! گفت: مطالبی را که می گویم برای زوار ترجمه کن. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |