شعر پاییزی پروین اعتصامیخبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) - به تماشای پاییز از پنجره شعر - خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) - به تماشای پاییز از پنجره شعر شعر برگ ریزان پروین اعتصامی شنیدستم که وقت برگ ریزان شد از باد خزان، برگی گریزان میان شاخه ها خود را نهان داشت رخ از تقدیر، پنهان چون توان داشت؟! به خود گفتا کزین شاخ تنومند قضایم هیچ گه نتواند افکند سموم فتنه کرد آهنگ تاراج ز تنها سر، ز سرها دور شد تاج قبای سرخ گل دادند بر باد ز مرغان چمن برخاست فریاد ز بن برکند گردون بس درختان سیه گشت اختر بس نیک بختان به یغما رفت گیتی را جوانی که را بود این سعادت جاودانی ز نرگس دل، ز نسرین سر شکستند ز قمری پا، ز بلبل پر شکستند برفت از روی رونق بوستان را چه دولت بی گلستان باغبان را ز جانسوز اخگری برخاست دودی نه تاری ماند زان دیبا، نه پودی به خود هر شاخه ای لرزید ناگاه فتاد آن برگ مسکین بر سر راه از آن افتادن بی گه، برآشفت نهان با شاخک پژمان چنین گفت که پروردی مرا روزی در آغوش به روز سختی ام کردی فراموش نشاندی شاد چون طفلان به مهدم زمانی شیر دادی، گاه شهدم به خاک افتادنم روزی چرا بود نه آخر دایه ام باد صبا بود هنوز از شکر نیکی هات شادم چرا بی موجبی دادی به بادم هنرهای تو نیرومندی ام داد ره و رسم خوشت، خرسندی ام داد گمان می کردم ای یار دلارای که از سعی تو باشم پای بر جا برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |