خاطره ناگفته قاسمعلی فراست از جنگقاسمعلی فراست خاطره ناگفته ای را از دوران جنگ تحمیلی بازگو کرده است. - قاسمعلی فراست خاطره ناگفته ای را از دوران جنگ تحمیلی بازگو کرده است. به گزارش ایسنا، این نویسنده در روایت خاطره ای از نگارش کتاب نخل های بی سر و دوران جنگ نوشته است: امروز 40 سال از جنگ ایران و عراق می گذرد. بعد از سال ها خاطره ای را که هیچ وقت جایی نگفتم این جا می نویسم. این خاطره به قدری متاثرم کرد که نتوانسته ام جایی نقل یا ثبتش کنم. برای نوشتن نخل های بی سر به خرمشهر رفته بودم و با بچه های آن جا در سنگر و غیرسنگر زندگی می کردم. یک روز یکی از آنان خیلی پکر بود. هرچه پرسیدم چی شده، نخواست یا نتوانست حرفی بزند. سکوت کردم و به حال خود رهایش کردم. بعد از ساعت ها که حالش بهتر شده بود رفتم دور و برش و چیزی نگفتم. بعد از دقایقی به حرف آمد و گفت می دانم که بی قرار شنیدنی و دوست داری بدانی چی شده بود. گفتم خب معلوم است. شما صحنه های خوب و بد زیادی دیدی و می بینی اما هرگز آن جور از خود بی خود نشده بودی. آهی کشید و گفت اگر تو هم همان صحنه ای را که من دیدم، دیده بودی همان جور بی قرار و دیوانه می شدی. بعد بغض کرد و لب برچید و کم کم و بریده بریده گفت: یکی از دوست هایم بدجور ترکش خورده بود. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |