به روایت1/جوانی که با برنوی سر پُر پدرش به جنگ آمداومدم با تفنگ بابام برم جلو. پرسیدم: با این تفنگ می خوای بری جلو؟ گفت: کلاش باشه خیلی خوبه با ژ3 هم میتونم. گفتم: کلاش؟ اینجا هرکی اومده با دست خالی اومده، - ؛ ویژه نامه چهلمین سالگرد آغاز دفاع قدس: کمتر کسی است مطالعاتی در مورد جنگ تحمیلی داشته باشد و نام مریم کاظم زاده را نشنیده باشد. شیرزنی که در بحبوحه خون و آتش همچون دیگر برادرانش در میدان جنگ حاضر بود و سعی می کرد با امکانات اندکی که دارد این برحه درخشان تاریخ معاصر کشورش را با دوربین عکاسی اش برای نسل های بعد و همه کسانی که آن رشادت ها و دفاع مقدس را ندیدند ثبت و ماندگار کند. خبرگزاری فارس این افتخار را دارد تا در هفته دفاع مقدس تعدادی از عکس های منتشر نشده این بانوی هنرمند و البته جهادگر را که خود از خانواده رسانه هست منتشر کرده و خاطرات پیرامون آنها را از زبان او بیان کند. *دوم مهر 59 در سر پل ذهاب چه گذشت؟ روبروی مقر سپاه بلاتکلیف ایستاده بودم، بند دوربین به گردنم بود و کیف لنزها جلوی پام. بچه های اراک و همدان با وانت باری خودشونو رسونده بودند سرپل ذهاب. یک برنو یا تفنگ سر پر دستش بود. از پشت وانت جستی زد و پایین پرید. سی سال نداشت. بلند بلند حرف می زد. به علی تیموری گفتم، چی میگه؟ گفت: فحش میده. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |