لحظات تلخ یک امدادگرناگهان صدای انفجار مهیبی آمد و بارانی از ترکش من را احاطه کرد و تعدادی از ترکش ها هم از کنار صورت من رد شدند. ترکش ها آنقدر نزدیک بودند که داغی شان را حس کردم. - متحیر بلند شدم و به محل اصابت گلوله نگاه کردم. فتح آله و دوستش دقیقا آنجا بودند. داریوش زیوری از جمله رزمندگان استان همدان است که در دوران نوجوانی با دست کاری شناسنامه اش توانسته بود به جبهه اعزم شود. این رزمنده دوران جنگ تحمیلی در خاطره ای از محرم سال 1366 برای ایسنا روایت می کند: سال 66 بود و برای اعزام به جبهه به سپاه همدان رفتم. آن زمان سردار همدانی در سپاه سوم قدس مستقر در سردشت مسئولیت داشت. به همراه چند نفر از رزمندگان همدان به عنوان امدادگر راهی جبهه سردشت شدیم. راوی خاطره، داریوش زیوری در آن منطقه بودیم تا محرم رسید و ما بعد از عملیات نصر 7 که در منطقه قلعه دزه عراق در حال پدافند منطقه بودم. مسئول بهداری من را به خط برد. در خط به همراه گروهی از برادران ارتش در حال پدافند در منطقه بودیم. * ماجراهای یک جانباز از سفر با دوچرخه فتح اله نام یکی از برادران ارتشی است که همراه ما در منطقه حضور داشت. او از اهالی اطراف ایلام بود که با هم رفاقت داشتیم. فتح اله برای انجام کاری به همراه یک رزمنده جنوبی به پشت خط رفته بودند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |